معنی رضا سبحانی

حل جدول

رضا سبحانی

کارگردان فیلم به تهران خوش آمدید

کارگردان فیلم رژیم طلایی


فیلمی از رضا سبحانی

رژیم طلایی

خاک سرد

فرهنگ معین

سبحانی

(سُ) [ع.] (ص نسب.) الهی، خدایی.

مترادف و متضاد زبان فارسی

سبحانی

الهی، ربانی، خدایی، یزدانی،
(متضاد) شیطانی

فرهنگ عمید

سبحانی

الهی، ربانی،

فرهنگ فارسی هوشیار

سبحانی

خدایی (صفت) الهی ربانی خدایی.


رضا

‎ (اسم) خشنودی خوشدلی، صلاح صوابدید، (تصوف) رفع کراهت و تحمل مرارت احکام قضا و قدر و مقام رضا بعد از مقام توکل است حقیقت رضا تسلیم شدن سالک است، (صفت) خشنود راضی. یا رضا ء بودن خوشدل بودن خشنود بودن، راضی بودن.

فرهنگ فارسی آزاد

سبحانی

سُبحانی، الهی- ربّانی

لغت نامه دهخدا

رضا

رضا. [رِ] (اِخ) یا رضای اصفهانی، شیخ نجیب الدین رضا. رجوع به زرگر اصفهانی شود.

رضا. [رِ] (اِخ) یا رضا ملایری، میرزا رضا آریان. از گویندگان قرن چهاردهم هجری بود. رجوع به تذکره ٔ شعرای معاصر اصفهان ص 485 و 486 و فرهنگ سخنوران شود.

رضا. [رِ] (اِخ) یا رضایی نوربخشی یا رضایی طهرانی یا رازی. رجوع به رضایی طهرانی در فرهنگ سخنوران و رضایی (شاه رضا...) شود.

رضا. [رِ] (اِخ) یا رضا اصفهانی، مولانا آقا رضا خلف مولانا محمد گیلانی مشهور به سراب (متوفی در حدود 1135 هَ. ق.). از گویندگان قرن 12 هجری بود. رجوع به تذکره المعاصرین ص 109 و نجوم السماء ص 204 و فرهنگ سخنوران شود.

رضا. [رِ] (اِخ) یا رضا کازرونی، حاج میرزا محمدرضا ملقب به «صدرالسادات ». از گویندگان قرن سیزدهم هجری بود. رجوع به مرآه الفصاحه (حرف «ر») و فرهنگ سخنوران شود.

معادل ابجد

رضا سبحانی

1132

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری